بهترین کاسب قرن ...
- ۰ نظر
- ۱۰ بهمن ۹۱ ، ۱۵:۰۸
خط مقدم کارها گره خورده بود خیلی از بچه ها پرپر شده بودند خیلی مجروح شده بودند
حاجی بی قرار بود اما به رو نمی آورد خیلی ها داشتند باور میکردند اینجا آخرشه یه وضعی شده بود عجیب تو این گیر و دار حاجی اومد بیسم چی را صدا زد. حاجی گفت هر جور شده
با بی سیم تورجی زاده را پیدا کن (شهید تورجی زاده فرمانده گردان یازهرا ) مداح با اخلاص
و از بچه های لشکر بود. خلاصه تورجی را پیدا کردند حاجی بیسم را گرفت با حالت بغض و
گریه از پشت بیسیم گفت تورجی چند خط روضه حضرت زهرا برام بخون. تورجی فقط یک
بیت زمزمه کرد که دیدم حاجی از هوش رفت خدا میدونه نفهمیدیم چی شد وقتی به خودمون اومدیم دیدیم بچه ها دارند تکبیر میگند خط را گرفته بودند عراقی ها را تارو مار کردند:
تورجی خونده بود :
در بین آن دیوار و در..... زهرا صدا میزد پدر...
دنبال حیدر می دوید..... از پهلویش خون می چکید...
..بهترین #سکانس مستند #تولدت-مبارک ( مستند شهید مصطفی احمدی #روشن ) ....حتما ببینید ...الحق که #فرزند همون#شهیده...
...فقط چند ثانیست...از دست ندید...
بسم رب الشهداء و الصدیقین
سر قبر نشسته بودم باران می آمد.
روی سنگ قبر نوشته بود : شهید مصطفی احمدی روشن
از خواب پریدم.مصطفی ازم خواستگاری کرده بود، ولی هنوز عقد نکرده بودیم.
بعد از ازدواج خوابم را برایش تعریف کردم.
زد به خنده و شوخی
گفت : بامجون بم آفت نداره
ولی یه بار خیلی جدی پاپی اش شدم که :کی شهید می شی مصطفی؟
مکث نکرد،گفت : سی سالگی
باران می بارید شبی که خاکش می کردیم...
...بــــوی #فراق می دهــد این #گریـــه های من./.
#ماتــــم گرفتـﮧ شال #سیاه عـــــزای من./.
#شــرمنده ام که از غــم #زینبــــــ نمرده ام ./.
آقـا #ببخــــش در گـــذر از این #خطای من./.
با #نــــوحه های این دهــــه ی آخر #صفــر ./.
شـــب ها چقدر #ســــینه زدی پا به پای من ./.
ای خوش#حسابــــــ مزد مرا #زودتر بده ./. بعد از دو مـاه چه شد #کربــــلای من؟ ......
رهبری انقلاب به سادگی میتوانستند با برخورداری از جایگاه قدرتمند خود، حزبی قدرتمند را بنیان گذارند و ساختار اجرایی کشور را به دست گیرند تا دیگر با سنگ اندازیهای دولتهای گوناگون . . .
گستردگی دشمنان انقلاب اسلامی ایران با هیچ یک از انقلابهای عصر کنونی چه از نظر تعداد و چه از نظر تنوع، در بینش و نگرش قابل مقایسه نیست، همانگونه که این گستردگی درباره دوستان انقلاب اسلامی نیز صدق میکند؛ دوستان انقلاب هم چه از نظر تعداد و چه از نظر تنوع در بینش و نگرش، بیشمارند.
بیشک این گستردگی و تنوع دشمنان، ریشه در ماهیت انقلاب اسلامی و تلاش هر دو ابرقدرت در آغاز پیروزی انقلاب دارد که برای نابودی آن از همة عناصر و امکانات خود در داخل و خارج بهره میگرفتند، علاوه بر این به دلیل ایدئولوژیک بودن انقلاب اسلامی و درگیری انقلاب با باندهای قاچاق انسان، اسلحه، مواد مخدر و برپا کنندگان مراکز فساد و فحشا، این باندها نیز به صف دشمنان انقلاب پیوستند؛ باندهایی که برای انقلابهای دیگر نه تنها دردسرساز نبوده بلکه به عنوان اهرمی تخدیری برای پیشبرد اهداف خود حتی از آنان هم حمایت میکردند...
یادتان به خیر ...
سخنرانی ویدیویی سید حسن نصرالله در جمع شخصیت های سیاسی ایران و دیگر کشور ها و سخنان ویژه و معنادار او در ارتباط با شخصیت مقام معظم رهبری!
12 جولای ۲۰۰۶، دو سرباز اسرائیلی توسط نیروهای حزب الله به اسارت درمی آیند. این عملیات در پاسخ به خلف وعدهای بود که اسرائیل در سال ۲۰۰۴ در تبادل اسرا انجام داده و سمیر قنطار (اسیر لبنانی) را تحویل نداده بود… کلیپ تصویریِ «وعدالصادق» پیرامون حواشی این رخداد و اقتدار حزب الله در این قضیه میباشد.
۱۲جولای ۲۰۰۶، دو سرباز اسرائیلی توسط نیروهای حزب الله به اسارت درمی آیند. این عملیات برنامهریزی شده در پاسخ به خلف وعدهای بود که اسرائیل در سال ۲۰۰۴ در تبادل اسرا انجام داده و سمیر قنطار (اسیر لبنانی) را تحویل نداده بود. در پی این اسیر گیری، اسرائیل جنگی را علیه لبنان آغاز میکند که با مقاومت حزب الله روبرو میشود. این درگیری پس از گذشت ۳۳ روز با شکست اسرائیل و تلفات بسیار به پایان می رسد. با پایان جنگ اسرای دو طرف تبادل میشوند و امیر الاسرا (سمیر قنطار) به لبنان بازمیگردد.
از علامه جعفری می پرسند چی شد که به این کمالات رسیدی ؟!
ایشان در جواب خاطره ای از دوران طلبگی تعریف میکنند و اظهار میکنند که هر چه دارند از کراماتی ست که بدنبال این امتحان الهی نصیبشان شده :
«ما در نجف در مدرسه صدر اقامت داشتیم . خیلی مقید بودیم که ، در جشن ها و ایام سرور ، مجالس جشن بگیریم ، و ایام سوگواری را هم ، سوگواری می گرفتیم ، یک شبی مصادف شده بود با ولادت حضرت فاطمه زهرا (س) اول شب نماز مغرب و عشا می خواندیم و یک شربتی می خوردیم آنگاه با فکاهیاتی مجلس جشن و سرور ترتیب می دادیم . یک آقایی بود به نام آقا شیخ حیدر علی اصفهانی ، که نجف آبادی بود ، معدن ذوق بود . او که ، می آمد من به الکفایه ، قطعا به وجود می آمد جلسه دست او قرار می گرفت .
آن ایام مصادف شده بود با ایام قلب الاسد (10 الی 21 مرداد ) که ما خرما پزان می گوییم نجف با 25 و یا 35 درجه خیلی گرم می شد . آنسال در اطراف نجف باتلاقی درست شده بود و پشه های بوجود آمده بود که ، عربهای بومی را اذیت می کرد ما ایرانیها هم که ، اصلا خواب و استراحت نداشتیم . آنسال آنقدر گرما زیاد بود که ، اصلا قابل تحمل نبود نکته سوم اینکه حجره من رو به شرق بود . تقریبا هم مخروبه بود . من فروردین را در آنجا بطور طبیعی مطالعه می کردم و می خوابیدم . اردیبهشت هم مقداری قابل تحمل بود ولی دیگر از خرداد امکان استفاده از حجره نبود . گرما واقعا کشنده بود ، وقتی می خواستم بروم از حجره کتاب بردارم مثل این بود که وردست نان را از داخل تنور بر می دارم ، در اقل وقت و سریع !
با این تعاریف این جشن افتاده بود ....